... خاک بر فرقش نشیند هرکه یار از من گرفت

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

در راستای پست قبلی

تو یونجه زار داری میچری کاری هم به کار کسی نداری، آمّا گویی عده ای چشم ندارن آروم بودنتو ببینن.هی سیخونک میزنن. چیزای بی ارزشی رو اونقدر بزرگ میکنن که خودشون از تصورش خوف برشون میداره. انقدر گیر بیخودی میدن که تمام زندگیت رو آبستن حوادث بیخود میکنن . انقدر اذیتت میکنن که دلت میخواد بخزی کنج طویله و چفت در رو بندازی و کز کنی یه گوشه و زار زار عرعر کنی. دلم پره، خیلی هم پره. هر کار هم میکنم خالی نمیشه.

۵ نظر:

  1. بخشید که باز دیر سر زدم ...البته یه بار اومدم نتونستم کامنتی بذارم ...
    روزهای خوبی نیست ...زندگی اون جور که ما فکر میکردیم نشده و همه سر در گریبانیم ...حالا این وسط یه عده هم خودشون رو آزار میدن همه دیگران رو ...اما چی عایدشون میشه نمی فهمم...اینکه بخوام هی شعار بدم و حرفای انچنانی برات بزنم نمی تونم...حالت رو می فهمم و میدونم گفتن هیچ حرفی اینجور مواقع ادم رو آروم نمیکنه ...

    پاسخ دادنحذف
  2. خـــآتون خــآموش۳۰ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۶:۰۳

    راستی خونه جدید مبارک باشه ...بلاگفا هم احتمالا همین روزها از بین میره ...

    پاسخ دادنحذف
  3. فکر کنم کامپیوترم به رحمت خدا رفته. بلاگفا فیلتر شده. دلم شکسته. می شه منم بیام کنج همون طویله با هم عرعر کنیم؟

    پاسخ دادنحذف
  4. این طویله برای همه جا داره که بیان و زار زار بشینیم عرعر کنیم

    پاسخ دادنحذف
  5. همه چیز این است که...
    همیشه خوراک بعضی ها می شویی...

    پاسخ دادنحذف