در راستای آموزش سفسطه گری ادامه میدهیم با انواع سفسطه ها یا مغالطات:
۱ مغالطات ابهام
۲ مغالطات عدم دقت برای گمراهسازی
۳ مغالطات نقل
۴ مغالطات ادعای بدون استدلال
۵ مغالطات مقام نقد
۶ مغالطات مقام دفاع
۷ مغالطات صوری
۸ مغالطه در استدلال پیش فرض نادرست
۹ مغالطه ربطی
---------------------------------------------------
مغالطهت ابهام:
مغالطه اشتراک لفظ: استفاده از واژههایی که دارای دو یا چند معنا هستند؛ بدون قرینهای که بر معنای موردنظر دلالت کند.
کژتابی یا ابهام ساختاری: به کارگیری جملهای که میتواند به دو یا چندگونه بیان و فهمیده شود.
مغالطه ابهام واژه: استفاده از واژههای مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
اهمال سور: عدم ذکر سور قضیه و تلقی آن به عنوان قضیهای کلی
تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یکدیگر در حالی که برای شناخت هر یک نیازمند به شناخت دیگری باشیم.
---------------------------------------------------
توضیحات بیشتر در ارتباط با کژتابی یا ابهام ساختاری:
کژتابی یا ابهام ساختاری در جملاتی موجود است که از آنها میتوان مفاهیم و معانی متعددی برداشت نمود؛ این جملات دقیقاً مقصود را بیان نمیکنند. مهمترین علل وقوع کژتابی، عبارتاند از:
ابهام مرجع ضمیر: علی به دوستش گفت که مقالهاش منتشر شدهاست. عدم رعایت دقیق قواعد نقطهگذاری: حاکمی برای مجازات کسی که امید میرفت مورد عفو قرار بگیرد، نوشت: عفو لازم نیست اعدامش کنید. ابهام نقش دستوری کلمه: من از راهنمایی شما پشیمانم ابهام تعلق صفت به مضاف یا مضافالیه: جان دان، مورخ فلسفه یهودیاست. ابهام ممثل در جملات سلبی: من مثل تو زودباور نیستم. کژتابی و ابهام، از مواردیاست که در نوشتههای عادی، عیب دانسته میشود. کژتابی، همچنین در منطق به عنوان یک مغالطه تلقی میگردد؛ و آن وقتیاست که شخص جملهای را که بیش از یک معنا دارد، به کار گیرد و آن جمله تنها با یک تفسیر، مقبول مخاطب باشد؛ در اینجا کژتابی و تعدد معنای جمله این امکان را به گوینده میدهد که در شرایط مختلف، یکی از معنیها را انتخاب و ادعا نماید.
مثالهایی در این باره بسیار نقل شدهاست:
درباره شیعه یا سنی بودن ابنجوزی، اختلاف نظر بود. روزی گروهی از شیعیان و سنیها، از وی خواستند که بگوید خلیفه بلافصل پیغمبر اسلام کیست؟ وی برای جلب خشنودی هر دو گروه گفت: او کسیاست که دخترش در خانه اوست. چون علی داماد پیامبر و پیامبر داماد ابوبکر بود و مرجع دو ضمیر معلوم نبود، هر گروهی پنداشت ابنجوزی از خودشان است.
حاکمی از حکیمی خواست که شخصیت محبوب مردم را لعن کند. شخص حکیم بر منبر رفت و گفت: ای مردم، بدانید که حاکم شما از من خواستهاست که شخصیت محبوب شما را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد. در اینجا نیز مرجع ضمیر او مشخص نیست.
مردی دو همسر داشت. روزی زنانش بدو گفتند که کدام یک از ما را بیشتر دوست داری، مرد کی میدانست اگر بگوید که کدامشان را بیشتر دوست دارد سبب نامهربانی دیگری نسبت به خود و سایر تبعات شود زیرکانه گفت: اکنون نمیشود که بگویم باشد که شب شد و به بستر خواب رفتیم به شما خواهم گفت که کدام را بیشتر دوست دارم. شب که چراغ ها خاموش شده بوند و مرد در بالین مابین دو همسر خود قرا داشت به آنها گفت:اکنون به شما میگویم که کدامتان را بیشتر دوست دارم
سپس همزمان دو دست خود در دو طرف به هر یک از همسران خود زد و گفت : تو را بیشتر دوست دارم!
و زنان او که به سبب تاریکی ندیده بودند که شوهرشان به دیگری هم همین اشاره را کرده بود به خیال اینکه سوگلی همسرشان هستند تا صبح راحت خوابیدند.
این کژتابی مطلب خیلی جالبی بود.
پاسخ دادنحذفممنون.
در ضمن لطفاً فونت نوشتاریت رو عوض کن.
وای گیج شدم...
پاسخ دادنحذفامروزه شاهد همه این گونه ها هستیم ...
پیام خصوصی:
پاسخ دادنحذفبعضی وقتها بزرگترها هم اشتباه می کنن.
مهم اینه که آدم از این اشتباه ها یاد بگیره.
کامنت نوشتم پرید!
پاسخ دادنحذفچقدر به خاطر سپاری اینا سخته
و چقدر حس بدی به آدم میده این همه حیله گری...
خیلی جالب و خواندنی بود.
پاسخ دادنحذفالبته؛ مغالطه باست توی خون آدم باشه. آموزش کمک زیادی نمیتونه بکنه! :-))
salam
پاسخ دادنحذفghashang boud
chera inghadr sakht cm mishe gozasht